آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

دو سال و دو ماه شیر خوردن حلال وجود پاک پسرکم

1392/3/19 16:37
نویسنده : مامان زویا
115 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه5/3/1392شب آخرین شبی بود که آرتینم شیره وجودمو نوش جان کر د دیگه تا این لحظه سراغی

نگرفت دلتنگ میشد بی تاب میشد ولی غرور اجازه نمیداد که از مامان می می لو بخواد .

هنوز تو حیرتم و شوک هنوز باورم نشده که دیگه نمیتونم برای شیر دادن تو رو در آغوش بگیرم .یعنی بزرگ

شدی؟؟؟؟؟دلم برای سلام کردنت به می می لو وقربون صدقه رفتنت و حرف زدنت با می می لو تنگ شده

اون ادا های که حین خوردن در می آوردی و دلم برای ملچ مولوچ کردنت حین خور دن وبه به گفتنت تنگ شده

دیگه این لحظه ها تکرار نمیشه این لحظه های شیرین .تمام این دوهفته انگار یه چیزی کم داشتم بغض

 داشتم و دارم همش کارم شده گریه حوصله ندارم از یه طرف از اینکه همه چیزت ردیف شده خوشحالم از

خوابت گرفته تا غذا خوردنت بازی کردنت همه چی میزون داره میشه چون کمتر به من وابسته ای .

هفته اول خودت ظهر وشب میخوابیدی و با من کاری نداشتی ولی هفته دوم که تب کردی مریض شدی

کارا خراب شد وبهمن وابسته شدی حتما"باید بغل مامان زویا بخوابی وحتما" راه هم ببرمت .بعدشم

میگی مامان پیش پیش لالا بیگگگگگگگگگگگگگوووووو .آرتین لالا کونه.

شب و روزتو با شیر پاستوریزه و آب میوه و فرنی وشیرای طعم دار مثل :شیر موز وشیر هویج و شیر توت

 فرنگی و...می گذرونی.

همش بغل مامانو میخوای منم تا می تونم بغلت میکنم وتو هم منو بوسه باران میکنی ومحبتت دو چندان

 شده.قربون پسرک با محبت و مهربونم بشم که با تمام وجودش این مرحله سختو هم برای خودش هم

 برای من آسون کر د .ممنونم واقعا"ممنونم از پسر گلم.

خدا یا بمن صبر وآرامش بده تا پایان این مرحله و مراحل بعدی .

خدا به پسرم

ارامش وآسایش و صبر بده هم تو این مرحله هم مراحل بزرگ دیگه ای که در پیش داره.

خدایا خیلی دوست دارم که این فرشته مهربونو برای من فرستادی .

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)