مادرانه ای دیگر ....
دلم خیلی گرفته. نمیدونم تربیتم نادرسته یااینکه من خیلی حساسم و هر کاری که انجام میدی به دل میگیرم .یه مدتیه بد قلق و،مغرور و غرغروشدی،بد غذایی وبد لباس پوشیدنت که بماند . نمیدونم شاید اقتضای سنت باشه ، ولی دیگه نمیدونم باید چیکار کنم ،هر کاری که تو دوست داری برات انجام میدیم ولی این کارات ادامه داره . دلم گرفته به خاطر زحمتی که برات میکشیمو ولی باز نق میزنی . یعنی دیگه جایی برای ادم نمیذاری که باهات بازی کنم گردش ببرمت ..و...کلا انرژی ادمو میگیری. امروز هی رفتی اومدی منو بغل کردی وبوسیدی ،مامان نازم ،ناز خوبم ،عزیزم ،دوست دارم ،دیگه ناراحتت نمیکنم ، دیگه پسر خوبی میشم ،باشه .مامانم آرتین دو...