آرتين ويه عالمه تخيل
فلاش بك:
آرتين از جيبش پول در مياره و ميره جلوي در خونه ميگم ماماني كجا ميري ، ميگه؛ از آقا نون بخرم ..... بعد پول ميده و نون ميخره . به قول آرتين ؛ ماماني آرتين مثلاً نون خريد.
بعد قابلمه وقاشقشو برميداره و شروع ميكنه به غذا پختن. ميپرسم ماماني چي ميپزي ؟ ميگه پولووو موووورغ ، عدس پولووو. بعد نمك و فلفلاي ذهنيشوميريزه توغذا و به خورد ما ميده ما هم كلي به به و چه چه ميكنيم. وشاید خوشمزه ترین طعم غذایی باشه که از دست پسرم می خورم.
خلاصه. حرف زدنش با تلفن فرضي هم جالبه آدم شك ميكنه كه شوخيه يا كسي پشت خطه .
الو لَلام حوبين ميسيييي. آرتين حوب . مامان اذيت نه نه. اِلهي شوووكر . ......... حدافظ حدافظ خلاصه ماجراها ادامه داره :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی