آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

شهر بازي و شادي

1392/10/6 3:49
نویسنده : مامان زویا
122 بازدید
اشتراک گذاری
بعد از مدتها براي اولين بار پسركمو برديم شهر بازي واي كه انگار يه بار سنگيني به گردنم بود كه چرا آرتينمو نبردم شهر بازي. وخيلي غصه ميخوردم. كه بلاخره رفتيم. هوووووووورررا آرتينم تا يكساعتي فقط با تعجب به بازيا نگاه ميكرد وهيچ كاري نميكرد وخلاصه اين طلسم شكست. و آرتين شروع به بازي كرد وديگه دست از بازي نميكشيد. ولي ماهم حسابي ذوق كرده بوديم. آرتينم چون عاشق ماشين آمبولانس و آتش نشان وهواپيما هست از همينا شروع كرد وبعد خيلي دوست داشت سوار قطار بشه كه نزديك ١٥، ٢٠ دوري سوار شد عمو كه مسًئول قطار بود انقدر از آرتينم خوشش اومده بود كه چند دورم مجاني چرخوندش.خلاصه كه خيلي به پسرم خوش گذشت. وتاساعت ١٢ شب كه تعطيل ميشد ما اونجا بوديم. بدون نق وبا شادي تمام به خونه برگشتيم. واي كه قيافه پسرم وقتي سوار قطار شد ديدني بود انقدر ذوق داشت كه خدا ميدونه. هميشه شاد و خوش باشي پسرك من . مهربون مامان.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هدی مامان مبین
30 آذر 92 9:06
به به شهر بازی به پسر خوشگلمون خوش گذشته... در مورد خونه....راستش از الان براش توضیح بده...ولی فکرمیکنم تغییر بزرگیه براشون..خیلی سخت قبول میکنن.... مبین دیشب هم گفت باز اومدیم اینجا؟؟ لینک شدید..با افتخار...که راحت پیداتون کنم
مامان زویا
پاسخ
ممنون خاله جون . تو شهر بازي جاي شما ومبين خيلي خالي بود . الهي من فداي مبين بشم. خوب تغيرات براشون خيلي سخته.